اسلام با توجه به بافت منحصر به فرد خود، در همه زمینه‌های مرتبط با زندگی بشر، از‌‌‌ همان آوان ظهور در شبه جزیره‌ی عربستان، دچار تنش‌هایی در سطح اجتماعی و سیاسی گردید و همچون عامل باز دارنده‌ای در مقابل ظلم و ستم قد علم کرد. طبیعی است که هر کنش، واکنش خاص خود را به دنبال دارد و اضداد در یک جا جمع نمی‌شوند. در مقام برخورد دیالکتیکی ایدئولوژیکی، نمود‌های استکباری کهن که بر اساس نابرابریهای مضاعف پایه گذاری شده‌اند، بیشتر از هر رکن دیگر پیکره اجتماعی، دچار شوک و تحریک ناگهانی شده که در نتیجه، تمام علم و دانش خود را به انواع تاکتیکهای غیر مسئولانه ملبس کرده تا ماندن خود را به تثبیت برسانند. این پروسه، تا امروز همچنان ادامه دارد و در آینده نیز نسلهای بسیاری، شاهد آن خواهند بود. آنچه که در مصر اتفاق افتاد، برگ دیگری از صفحات تاریخ اسلام را تشکیل می‌دهد. نه تنها مصر، بلکه هر جا مسلمین وجود دارند، این پستی و بلندی‌ها نیز وجود خواهند داشت.
 مسلمین در جنگ بدر، با ایمان و اتحادی که در نهاد آن‌ها نهفته بود، با وجود برخورداری از نیرو و امکانات قلیل و غیر قابل مقایسه با لشکر کفر، توانست به پیروزی چشمگیری دست یابد و تخم رعب و وحشت را در دل دشمنان خود بکارند:
لَقَدْ نَصَرَ‌کُمُ اللَّـهُ بِبَدْرٍ‌ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ ۖ فَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُ‌ونَ (آل عمران۱۲۳). خداوند شما را در بدر پیروز گردانید و حال آنکه (نسبت به کافران) ناچیز (و از ساز و برگ اندکی برخوردار) بودید، پس از خدا بترسید تا شکر (نعمت او را بتوانید) به جای آورید! اما این پیروزی طولی نکشید که با شکست آن‌ها در جنگ احد، طعم زندگی را به مزاق مومنین تلخ کرد. این شکست با راهنماییهای پروردگار و فرستاده او به گونه‌ای تفسیر و تعبیر شد که تبدیل به سرآغازی برای پیروزیهای پی در پی آن‌ها در اکثر میادین گردید:
وَلَقَدْ صَدَقَکُمُ اللَّـهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُم بِإِذْنِهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ‌ وَعَصَیْتُم مِّن بَعْدِ مَا أَرَ‌اکُم مَّا تُحِبُّونَ ۚ مِنکُم مَّن یُرِ‌یدُ الدُّنْیَا وَمِنکُم مَّن یُرِ‌یدُ الْآخِرَ‌ةَ ۚ ثُمَّ صَرَ‌فَکُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَکُمْ ۖ وَلَقَدْ عَفَا عَنکُمْ ۗ وَاللَّـهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ (آل عمران: ١۵٢). و در آن هنگام که آنان را (در آغاز جنگ اُحُد) با کمک و یاری او از پای در می‌آوردید، خداوند به وعده‌ی خود (که پیروزی بود و بر زبان پیغمبر رفته بود) با شما وفا کرد، تا آن‌گاه که سستی کردید و در امر (ماندن در سنگر‌ها و رهاکردن آنجا‌ها) به کشمکش پرداختید و اختلاف ورزیدید، و پس از آنکه آنچه را دوست می‌داشتید به شما نشان داد (که غلبه‌ی بر دشمن بود) نافرمانی کردید (و دو دسته شدید:) دسته‌ای از شما خواهان کالای دنیا (یعنی غنائم جنگ شد) و دسته‌ای خواستار آخرت (یعنی: رضایت‌الله و پاداش اخروی) گردید. پس (بر اثر فرار، دست) شما را از آنان بازداشت و از ایشان منصرفتان گردانید (و بدین وسیله پیروزی شما به شکست انجامید) تا شما را بیازماید و (مؤمنان مخلص، از دیگران ممتاز و جدا شوند. و هنگامی که پشیمان شدید) شما را بخشید، و خداوند را بر مؤمنان نعمت و منّت است.
امروز، همین تاریخ در مصر تکرار شد. اگر ریشه یابی و آسیب‌شناسی درستی حول محور برخوردهای احزاب و فرقه‌های دینی مصر انجام گیرد، چیزی کمتر از پراکندگی و منازعه سربازان اسلام بر سر غنائم در جنگ احد نخواهد داشت. هر چند که لازم است فروپاشی دولت اسلامی محمد مرسی را از دو جنبه درونی و بیرونی مورد مطالعه قرار دهیم. جنبه درونی؛ رویکرد احزاب اسلامی درون کشور، برخی اعضای اخوان المسلمین و هواداران آن و نیز تجربه‌ها و انتظارات این مجموعه و نحوه تعامل و تقابلشان در برخورد با مسائل داخلی و خارجی کشور است. جنبه بیرونی؛ وجود احزاب سکولار، ملی گرایان، مخالفین شریعت دینی و نیز ارتشی که دست پرورده‌ی ده‌ها سال دیکتاتوری حسنی مبارک است، می‌باشد. بر جنبه بیرونی این دسته بندی‌ها، مواضع کشورهای عربی و غربی را هم باید افزود. بر تحلیل گران منصف و بی‌طرف لازم است که هر دو جنبه را بررسی کرده و حقایق را آنطور که هست و بود به قلم بکشانند.
هدف ما در این نوشته کوتاه، تحلیل سیاسی و پرداختن به جنبه بیرونی مسببین انحلال دولت اسلامی نیست. بلکه می‌خواهیم با دیدی کلیتر به این مسئله نگاه کرده و پاره‌ای از حقایق را یادآوری نمائیم.
دولت اسلامی محمد مرسی، که از سوی اخوان المسلمین –تفکر دینی میانه رو و منطقی عصر–و نیز از طرف قریب به اکثر مردم مصر حمایت می‌شد، بعد از یک سال، با همه امید‌ها و انتظارات، سرانجام با یک کودتای آشکار و هدفدار نظامی فروپاشیده شد. بار دیگر توجه روشنفکران جهان را به تقلبی بودن شعارهای مزوّرانه دموکراسی، که در افکارشان دیکته شده است، سوق داد. انتخابات مصر، یکی از دموکراتیک‌ترین انتخابات قرن اخیر بود که به راستی در نوع خود بی‌نظیر است. سکوت معنی دار غرب و گذر سطحی رسانه‌ها از این انتخاب، دلیل مبرهن بر این ادعا است. در طول این یک سال، شیوه برخورد دولت اسلامی مصر با احزاب اپوزیسیون و اعطای آزادیهای سیاسی و مدنی به همه‌ی آحاد جامعه، بار دیگر خطر نفوذ اسلام به قلوب را برای دشمنان دین یادآور شد. آن‌ها می‌دانستند که ادامه این شیوه حکومت، تمامی نقشه‌های مدون کهن آنان را برباد خواهد داد و محبت دینی را در قلوب بخش باقیمانده مصریانی خواهد کاشت که تا کنون موفق به استماع پیام شیرین الهی و برنامه سعادت بخش اسلام نشده بودند. لذا مخالفین این مهم را بر نتافته و برای سرکوب این حرکت بنیادی به تقلا افتادند. زیرا حکومتهای زمینی، بیش از آنکه از قوای قهریه و نظامی باک داشته باشند، از نیرو و حکومت ایمان بر قلوب مردم وحشت دارند.
تصور شیفتگان غرب و شاگردان یهود و دانش آموختگان مکتب فراماسونری در این خیال هستند که با برکنار کردن و محبوس کردن رئیس جمهور منتخب و اعضای دولت وی، امر دعوت را در مصر و به تبع آن در جهان متوقف کرده و مسیر حرکتهای دینی را به ناکجا آباد منحرف کنند. غافل از اینکه محمد مرسی با متانت و شکیبایی خود در برابر هر گونه اعتراض و توطئه در این مدت کوتاه، خاطره‌ای به یاد ماندنی در اذهان ملت مصر بر جای گذاشت. آزادی زندانیان سیاسی، حذف بندهای خشونت آمیز از قانون، آزادی مطبوعات که تا حد کاریکاتوریزه کردن رئیس جمهور منتخب به پیش رفته بودند، سلامت رهبری از حیث رعایت حقوق عمومی و دوری از بیماری غارت و چپاول ثروت کشور که گریبانگیر بیشتر سران حکومت‌ها است، و صد‌ها نمونه‌ی دیگر از جوانمردی و دلسوزی وی، در تاریخ ثبت خواهد شد و مرسی را که هم اکنون نیز قهرمان است، به الگوی کامل صداقت و خدمت تبدیل خواهد کرد. همانطوری که بر صفحه فیسبوک خود نوشت:
 «به فرزندانمان بگوئید که پدران و اجدادشان مرد بودند، بی‌عدالتی را نپذیرفتند، زیر بار رأی فاسد نرفتند و دین خود را به دنیا نفروختند.»
هدف سکولار‌ها و بار پرستان، تنها برکناری یک فرد یا یک حزب نیست، بلکه مقصود اصلی آن‌ها ریشه کن کردن و یا عقیم نمودن تمام حرکات دینی در مصر است که خاستگاه بیداری اسلامی تلقی می‌شود.
با این وجود، اخوان بدون مرسی می‌تواند همچنان به راه خود ادامه داده و در فضای کنونی که مناسب‌تر از دوران استبداد مبارک بود رسالت خود را به انجام خواهد برساند. از سوی دیگر، اخوان المسلمین نیز تنها یک مرسی ندارد که با حذف وی، تمامی رشته‌های بافته شده این جمعیت عظیم جهانی از هم گسسته شود. بدیهی است که ریشه‌های دین مداری در مصر به قدری عمیق و قوی است که بتواند در هر شرایطی به رشد خود ادامه داده و وظیفه تربیتی و دعوتگری خود را به جا آورد. اخوان المسلمین ایام شدید‌تر از این روز‌ها را تجربه کرده و شاگردانش را نه تنها در مساجد و مدارس، بلکه در گوشه‌های زندان تربیت کرده است. امروزه، کنترل حرکتهای میانه رو اسلامی از دست حکام ضد دین خارج شده و نزدیک است که اعضای خانواده‌هایشان را هم در بر گیرد. همانطوری که هر روز در جهان صد‌ها دیپلمات، سفیر، دانشگاهی و غیر دانشگاهی، و به طور کلی از هر صنف و طبقه به دین اسلام مشرف می‌شوند و این حلقه روز به روز گسترش می‌یابد.
در ارتباط با تحولات مصر گمانه زنیهای فراوانی از سوی کار‌شناسان و مردم زده می‌شود و هر کس به زعم خود، به دنبال شناسایی دلایل و عوامل سقوط دولت، در تلاش است. هر کس گروه و یا حرکات خاصی را به چالش کشانده و برخی نیز به ریشه‌های دیگری دستاویز شده‌اند. اما آنچه برای ما مهم است، درس و تجربه‌ای است که از این جریان باید گرفت.
 این اولین و آخرین فراز و نشیب در حیات مسلمین جهان نیست و نخواهد بود. قتل و عام مسلمانان میانمار، جنگ و جدال و خونریزی در بلاد اسلامی، تفرقه و جدایی حرکتهای اسلامی، فتنه‌گری و راه اندازی جنبش‌های افراطی که بیشترین دلیل ایجاد کندی در مسیر دعوت بوده، خواب آلودگی حکام عربی و غرب زده در ممالک اسلامی، خودنگری و خود محوری و صد‌ها بیماری دیگر، بسی درد آور‌تر از از دست دادن یک فرصت در مصر است. از آنجائی که هدف دعوت، حکومت کردن نیست، لذا نبود حکومت اسلامی بر مسیر انجام رسالت الهی خللی ایجاد نمی‌کند، گرچه وجود پشتیبانی رسمی و حکومتی در تسریع این وظیفه نقش مستقیم دارد اما نمی‌توان گفت که بدون آن، این مهم از حرکت باز می‌ایستد.
سنگ اندازی برخی گروه‌های اسلامی بر سر تداوم حکومت اسلامی مصر، بیشتر از نقشه‌های مخالفان و معاندین تأثیر گذار بوده است. این موضوع را باید به مطالعه کشانید و با تجربه‌های تاریخ اسلام مقایسه کرد. آنوقت در خواهیم یافت که ضربه‌های درونی، مهلک‌تر از حملات خارجی بوده‌اند. ما همواره از ناحیه دوستان بیشتر دچار تنزل گشته‌ایم زیرا عضو بدن را نمی‌توان به دور انداخت، به ویژه اگر مسئولیت حفظ فضای برادری و اتحاد را فراموش ننمائیم. همین خصلت دینی بود که به مخالفین جرأت مانور در به انجام رساندن اهرم فشار بر دولت را داد. آن‌ها از تفکر و منش دینی و بدون خشونت مرسی کاملاً مطلع بودند، لذا درک و دریافت این درس و تجربه را از سویی باید به اخوان المسلمین سپرد، و درس بزرگ‌تر از آن را به برادران مسلمانی که برای سرنگونی این حکومت معتدل و دموکراتیک لحظه شماری می‌کردند و به نام ناتوانی محمد مرسی در اجرای شریعت اسلامی، در مقابل او ایستادند و پایه‌های دولت را با تیشه تیز نقد بی‌حکمت خود سست نمودند. آن‌ها با تند روی و عملکرد احساساتی خود کاری کردند که بیش از هر کس، خود را به گوشه نشینی و عزلت دچار کردند. اکنون یا باید در مقابل مشت آهنین ارتش مقاومت نمایند، یا تن به تسلیم داده و سر در لاک خود فروبرند. اگر در دوره یک ساله حکومت مرسی، آزادانه به انجام امور خود می‌پرداختند و با آزادی بی‌حد و حصر در کشور پهناور مصر در گشت و گذار بودند، و از سویی لحظه‌ای از تکفیر و تهدید او دست برنداشتند، آیا اکنون هم این جرأت را دارند که علَم تکفیر به دست گرفته و کسانی را که دشمنان واقعی دین و ایمانشان هستند را به زیر شمشیر برنده نقد و تهدیدات ببرند؟ چرا این جرأت را فقط برای برادران دینی خود به دست آورده بودند؟ این ناسپاسی و ناشکری در برابر نعمتی که خدا نصیب ملت مصر کرده بود را نمی‌توان نادیده گرفت. سفره‌ای بود زیبا که با دستان خود پاره نمودند. آیا امروز، حال این برادران چگونه خواهد بود آنگاه که خواه و ناخواه، در کنار تبسم‌های اسرائیل و غرب قرار می‌گیرند؟ دیگر کسی نیست که ناز و عشوه‌ی آن‌ها را با جان و دل بخرد و پاسخ مشت و سیلیشان را با لبخند برادرانه تقدیم کند. تحمل شکنجه دشمنان آشکار دین، بسی مطلوب‌تر از ناسازگاری برادران دینی.
من از بیگانگان هرگز ننالم که با من هرچه کرد آن آشنا کرد
امید است که همه‌ی آحاد اسلامی از این حادثه تلخ، درس عبرت گیرند و بدانند که بیش از حکومت کردن، به حکیمانه زندگی کردن نیاز مندیم. البته ناگفته نماند که خداوند، بندگان مخلص خود را تنها نخواهد گذاشت و مانند وعده‌ای که بعد از شکست در جنگ احد به بندگانش داده بود، بار دیگر عزت و ابهت را به همه دعوتگران و مجاهدان راه دین و سعادت باز می‌گرداند. درخت دین و دعوت در سراسر جهان ریشه دوانیده و به قدری تنومند گشته که دیگر هیچ طوفانی نخواهد توانست قامت بلند آن را خم نماید. خداوند وعده داده است و وعده الهی حق است.
وَلَقَدْ أَرْ‌سَلْنَا مِن قَبْلِکَ رُ‌سُلًا إِلَىٰ قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَانتَقَمْنَا مِنَ الَّذِینَ أَجْرَ‌مُوا ۖ وَکَانَ حَقًّا عَلَیْنَا نَصْرُ‌ الْمُؤْمِنِینَ (روم-۴۷): ما قبل از تو پیغمبرانی را به سوی اقوامشان فرستاده‌ایم و آنان دلائل واضح و آشکاری (از معجزات ربّانی و منطق عقلانی) برای این اقوام آورده‌اند (و مردمان گروهی ایمان آورده و گروهی به مخالفت برخاسته‌اند). پس ما از بزهکاران انتقام گرفته‌ایم (و مؤمنان را یاری کرده‌ایم) و همواره یاری مؤمنان بر ما واجب بوده است.